رفتن به بالا
  • جمعه - ۴ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۸
  • کد خبر : ۲۵۸۲۱
  • چاپ خبر : کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من

کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من

به قلم؛ دکتر  حسین ارجمند بافقی آفتاب بافق؛ فرهیختگان و نخبگان مهم ترین سرمایه یک جامعه هستند و موتور محرکه تمام تغییرات و تحولات  در دنیا محسوب می شوند. تمام انقلاب ها و تحولات عظیم بشری مبتنی بر پایه های تئوریک یا ایدئولوژیک است  که توسط اندیشمندان بنیان نهاده می شود. بی جهت نیست که گفته […]

به قلم؛ دکتر  حسین ارجمند بافقی

آفتاب بافق؛ فرهیختگان و نخبگان مهم ترین سرمایه یک جامعه هستند و موتور محرکه تمام تغییرات و تحولات  در دنیا محسوب می شوند.

تمام انقلاب ها و تحولات عظیم بشری مبتنی بر پایه های تئوریک یا ایدئولوژیک است  که توسط اندیشمندان بنیان نهاده می شود. بی جهت نیست که گفته اند دنیا را فلاسفه می سازند و هر وقت اراده کنند می توانند آن را تغییر می دهند و آدمی دیگر بسازند و از  نو عالمی.

مجمع هم اندیشی توسعه بافق با هدف ایجاد وحدت و یک پارچگی میان نخبگان به وجود آمد.

امری که دست یابی به آن, کاری بسیار دشوار و سخت است  و بعید به نظر می رسد تا به الان توانسته به این مهم دست یافته باشد هرچند که در مقام شعار و بر روی کاغذ می توان چنین ادعایی کرد اما در عمل هنوزپای کمیت وحدت  و همدلی می لنگد.

 از اهداف دیگر مجمع این بود که ازتوانایی و ظرفیت نخبگانِ خارج از مرزهای بافق بهره ببرد واز تجارب و دانش آن ها برای پیشرفت و تعالی شهر استفاده کند به همین منظور تشکیل جلسات خود را  منوط به زمان های خاصی کرد که نخبگان مهاجر به شهر و دیار خود بر می گردند مانند روز عاشورا و روز اول نوروز.

اماسوال این است که تا به حال چه میزان در رسیدن به این هدف موفق بوده است.

آیا این نخبگان  که سالیان سال  در آن سوی مرزهای شهرخود زندگی کردند- به غیر از این که مایه فخر و مباهات  بودند – گل دیگری به سر شهر خود زدند؟

 این که فردی فقط پسوند بافقی داشته باشد در حالی که سالیان سال به این شهر نیامده است به جز این که می توانیم با پسوند وی پز بدهیم , منفعت دیگری هم برای ما داشته است؟

 آیا  در این سالها تلاش کرده دست همشهریان خود را بگیرد و با خود بالا ببرد؟

آیا در این سال ها شنیده ایم که فلان فرهیخته بافقی  برای پیشرفت بافق قدمی برداشته باشد؟

آیا تا به حال سرنوشت شهر برای این نخبگان مهم بوده است ؟

آیا این که فقط تعلق خاطری به این شهر داشتند و دوستدار سرزمین آباء و اجدادی خود بودند؟

که این حس تعلق هم امری غریزی و فطری است وتمام انسان ها این حس تعلق و وابستگی را دارند.

 آیا این نخبگان هیچ وقت در این سالیان متمادی برای مظلومیت شهر فریادی زدند؟ در مقابل زیاده خواهی دیگران واکنش یا عکس العملی از خود نشان دادند؟

اصلا اخبار و اتفاقات بافق را پیگیری می کردند؟

 آیا اظهار نظر مکتوب یا شفاهی در مورد کمبودها و رنج های  مردم در این سالیان متمادی داشتند؟

یا این که وقتی از این شهر رفتند به دنبال زندگی خود بودند ومردم شهر خود را فراموش کردند یا با خود گفتند چون مردم قدر و منزلت ما را نمی دادند.

 پس چه دلیلی دارد که ما وقت و انرژی خود را برای آن ها بگذاریم و این چنین استدلال کردند که مردم قدر ناشناس هستند و حرمت بزرگان خود نمی دادند پس خلایق را هرچه لایق.

نگارنده ضمن احترامی که برای تمام بزرگان و فرهیختگان این شهر قائل است بر این عقیده است؛ تنها کسانی درد ما را می فهمند و می توانند رنج های ما را با تمام وجود احساس کنند که در بین ما هستند و در این شهر وبا همین امکانات زندگی می کنند.

مردمی برای گاز رسانی فریاد زدند که زمستان ها مجبور بودند با هزار بدبختی خانه های خودشان را گرم نگه دارند.

مردمی برای تکمیل جاده داد می زنند و جاده را می بندند که کاردشان به استخوان رسیده و هرروز در این جاده تردد می کنند وعزیرانشان را از دست می دهند.

مردم نیازمند افرادی هستند که از جنس خودشان باشند از جنس درد هایشان و رنج هایشان. از جنس  بغض های فرو خفته وفریادهایشان.

دکتر حسین ارجمند

ارسال دیدگاه


یک دیدگاه برای “کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من”

  • سلام
    به نظر من انها که رفتند کار خوبی کردند چرا که اگر می ماندند برای شهرستان کاری می کردند و مردم هر روز چوب لای چرخ شان میکردند یا با انواع و اقسام تهمتها متهم میشدند . مثل کمپینگ توریستی شهید برزگری که توانسته هزاران نفر از افراد غیر بومی وتوریست را به بافق بیاورد . حتی شخصیتهای کشوری که می توانند برای شهر مفید باشند.ولی می بینیم در فضای مجازی چطور مورد اتهام قرار میگیرند
    ده سال پیش که کسی درزمینه گردشگری فعالیتی نداشت شروع به کار کردیم وباعث شدیم . کویر نوردی نه تنها در بافق بلکه در استان موردتوجه قرار بگیرد ولی اکنون مسئولین محترم می فرمایند باید برایشان رقیب بیاوریم چون فلانند و….ومردم هم انواع تهمتها را میزنند
    مثل گرفتن وام هفتصد میلیونی ۴ درصد . کمکهای بلاعوض و…..و اکنون هم عده ای فریاد وا مصیبتها سر داده اند که دزد بازار شده …..
    پس جناب آقای دکتر همان بهتر که افراد نخبه بروند و در جایی که قدرشان را میدانند بمانند .بنده اگه می دانستم همشهریان عزیز با ما چنین میکنند هرگز ده سال از عمرم را در گرما و سرمای سوزان کویر تلف نمی کردم وبافق را از بن بست گردشگری در نمی آوردم هرچند شیرینی این موفقیت ……
    و مانند خیلی از افراد موفق در زمینه دیگر یا شهر دیگر فعالیت میکردم .
    مرا دردی ست اندر دل که گر گویم زبان سوزد
    اگر پنهان کنم ترسم از آهم مغز استخوان سوزد

ارسال دیدگاه

error: متن حفاظت شده