به قلم: علی محمد رهنما

آفتاب بافق؛ حسنک خسته از کار کشاورزی به خانه آمد پس از صرف شام جهت استراحت به رختخواب رفت حدود ساعت ۲ نیمه شب دردی عظیم او را از خواب ناز بیدار کرد خانواده نیز از صدای ناله او از خواب بیدار شدند و چون دردش با درمان خانگی بهبود نیافت، او را به تنها بیمارستان روستا بردند پس از معاینه و انجام آزمایشات پزشک به انان گفت تا هفته پیش که دکتر سونوگرافی نداشتیم اخیرا هم چند روزی در هفته تشریف میارند برای ویزیت  و از دست من کاری ساخته نیست و برای سونوگرافی باید به شهر بروید.

 ولی مسئولین و نماینده روستا پیگیر برای تامین نیروی تمام وقت می باشند حسنک صبح روز بعد برای عرض تشکر و پیگیری امور با نماینده روستایشان تماس گرفت که متاسفانه نماینده پاسخگو نبود ،با مسئول دفترشان در روستا تماس گرفت متاسفانه  ایشون نیز رد تماس دادند که احتمالا در جلسه ای بودندخلاصه کلام  موفق به تماس با این عزیزان نشد در همین حال که مشغول جستجوی شماره ای از مسئولین در موبایلش بود که شماره حاجی آقا را دید که از دوستان نماینده بود با او تماس گرفت پس از شنیدن صدایش خوشحال شد که حداقل یکی پاسخگو بوده ، از او درخواست کرد که مشکل مردم روستایش در رابطه با نبود پزشک سونوگرافی به نماینده برساند.

سپس بناچار برای درمان عازم شهر شد.