رفتن به بالا
  • دوشنبه - ۹ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۸
  • کد خبر : ۶۲۹۵۱
  • چاپ خبر : مدیری که آرام رفت و کسی سراغ او را نمی گیرد
دلنوشته یک بازنشسته فرهنگی؛

مدیری که آرام رفت و کسی سراغ او را نمی گیرد

باید بنویسد قلمِ باورم از تو                تا رنگ نشیند به تنِ دفترم از تو آفتاب بافق؛ دو ماه است که از جایگزینی مدیر آموزش و پرورش بافق گذشته است ولی هنوز جناب آقای حاج اصغر رنجبر دعوت به کار نشده‌اند؟ مدیری که محبوب جمع زیادی از همکاران فرهنگی بودند!… محبوبیتشان نه به این خاطر که […]

باید بنویسد قلمِ باورم از تو                تا رنگ نشیند به تنِ دفترم از تو

آفتاب بافق؛ دو ماه است که از جایگزینی مدیر آموزش و پرورش بافق گذشته است ولی هنوز جناب آقای حاج اصغر رنجبر دعوت به کار نشده‌اند؟ مدیری که محبوب جمع زیادی از همکاران فرهنگی بودند!…

محبوبیتشان نه به این خاطر که آدمی متفاوت بودند، بلکه اصلاً متفاوت به نظر نمی رسیدند، فقط احساس متفاوتی را ایجاد می کردند، احساسی شبیه امنیت، شبیه آرامش، شبیه مورد پذیرش قرار گرفتن بدون هیچ شرط و قضاوتی.

اینکه چرا نماندند یا نخواستندشان  که بمانند  یا به قول آن شاعر محترمه “کاسه‌های بهانه پر بود” بحثی دیگر است.

مانده ام چطور از تجربیاتی که در زمینه آموزش و پرورش در طی سالیان و در پست های مختلف(دبیر، مسئول آموزش متوسطه، معاونت و مدیریت) داشته اند و این تجربیات کم هم نبودند به راحتی گذشتند.

مگر هدف نه این است که آموزش و پرورش را بهتر کنیم به قولی آموزش و پرورش یک خانه کلنگی با حوض فیروزه ای و کاشی های ترک خورده و درخت توتی خشک شده ته کوچه بن بست محله متروک نیست که بشود آن را کوبید و از نو تغییر داد و دوباره ساخت.

اتفاقا شاید با کوبیده شدن بدشکل تر و ناهموار تر شود.

حال شایسته تر دیدم به عنوان یک فرهنگی بازنشسته که مدیریت چندین مدیر را تجربه کرده ام، همه قابل و ایشان قابل تر از زحماتشان که اگر بررسی کنید اصلا کم هم نبود که از طریق این رسانه تشکر کنم اطمینان دارم حرف بسیاری از فرهنگیان است.

هرچند که آدمهایی با دنیای درونی بزرگتر نیازی به تمجید و تأیید ندارد و نه تنها از ما بلکه از دنیا هم انتظار تشویق ندارند.

مدیر محبوبمان:

ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم

اما تو بکش خط به خطای همه ی ما

 

ارسال دیدگاه


error: متن حفاظت شده