رفتن به بالا
  • یکشنبه - ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۰
  • کد خبر : ۶۸۸۳
  • چاپ خبر : بد است که می گویند هرآنچه از ماست خوب است و هر آنچه از رقیب ماست بد است/ راهی جز پذیرش نظر اکثریت نیست

بد است که می گویند هرآنچه از ماست خوب است و هر آنچه از رقیب ماست بد است/ راهی جز پذیرش نظر اکثریت نیست

گزارش آفتاب بافق به نقل از پویش: یادگار امام با توصیه به احزاب و فعالان سیاسی برای رعایت مرز میان مصلحت سنجی و فرصت طلبی، گفت: اگر می خواهید خودتان را بالا بکشید کار شما فرصت طلبی است و اگر می خواهید آرمانتان را تقویت کنید، کار شما مصلحت سنجی است. به گزارش پویش و […]

گزارش آفتاب بافق
به نقل از پویش:

یادگار امام با توصیه به احزاب و فعالان سیاسی برای رعایت مرز میان مصلحت سنجی و فرصت طلبی، گفت: اگر می خواهید خودتان را بالا بکشید کار شما فرصت طلبی است و اگر می خواهید آرمانتان را تقویت کنید، کار شما مصلحت سنجی است.

به گزارش پویش و به نقل از انتخاب، آیت الله سید حسن خمینی در دیدار با دبیرکل و اعضای حزب ندای ایرانیان در حرم مطهر امام راحل، با اشاره به این سخن که «تشکیلات معبد است، اما معبود نیست» اظهار داشت: دوستان این تشکل جوان هستند، گرچه ممکن است سابقه حضور در تشکیلات دیگری را داشته باشند، ولی اکنون آغاز یک فعل و انفعال سیاسی جدید در زندگی آنان است.

وی افزود: در ایران حزب به معنای مصطلح هیچ گاه یک پایه و اساس قوی پیدا نکرده بود. در آغاز مشروطه یک جریان وجود داشت، بعدها تعداد آنها بیشتر شده و بعدها به ابتذال حزب مردم و حزب ایران نوین کشیده شد. سپس در اثر یک جنون لحظه ای و تصمیم غیرمنطقی که هنوز سرمداران آن در صدد توجیه آن هستند، حزب رستاخیز شکل گرفت. همچنین حزب های دست چپی با الهام از احزاب کمونیست شکل گرفت که تشکیلاتی ترین آنها حزب توده بود. همه این تشکل ها می تواند شما را در آغاز کار به نکته ای رهنمون می کند و آن اینکه از افتادن‌ها درس بگیرید که بایستید، از شکست ها درس پیروزی بگیرید.

وی با بیان اینکه یکی از بزرگترین آفت ها هنگام ورود افراد به تشکل ها این است که مطلق انگار می شوند، گفت: با این نگاه افراد می گویند هرآنچه از ماست خوب است و هر آنچه از رقیب ماست بد است. آنها نه می توانند بدی های مجموعه شان را ببیند و نه خوبی های رقیب را. این مطلق انگاری در طول تاریخ وجود داشته است. در حالی که اینکه انسان تصور کند تمام جریان مقابل، یک اندیشه‌اند صحیح نیست.

سید حسن خمینی با اشاره به فرقه «مرجئه» در صدر اسلام، این گروه را نقطه مقابل خوارج ذکر کرد و یادآور شد: یکی از ویژگی‌های این گروه این بود که متهم به بغض با امیرالمؤمنین(ع) بودند. در حالی که همه مرجئه تاریخ اینگونه نبوده اند و ابوحنیفه رئیس فرقه حنفی یکی از کسانی بود که مرجئه بود اما بغض امیرالمؤمنین(ع) نداشت؛ همانگونه که در تاریخ شیعه هم افراد شیعه نما وجود داشته اند. در کار تشکیلاتی نباید مطلق انگاری کرد و باید بدانیم ما که جمع شده ایم تنها خوبان عالم نیستیم، هرچه ما می کنیم خوبی نیست، هرچه مخالفین و رقبای ما می کنند بد نیست و در میان مخالفان ما هم آدم خوب و هم آدم بد هست.

وی با بیان اینکه انسان وقتی وارد یک مجموعه می شود تبدیل به قطاعی از وجود او می شود، ادامه داد: حب نفس باعث می شود انسان نسبت به همه متعلقات و تشکیلات خودش حب پیدا کند و وقتی کسی او را نقد می کند و او را به چیزی متهم می کند بر نمی‌تابد. این مطلق انگاری یک نکته دوم را پدید می آورد و آن اینکه انسان را از انصاف خارج می کند. علمای علم اخلاق و سایر علوم گفته اند ریشه همه خوبی ها عدالت است. تعاریف عدالت هم مختلف است؛ یک تعریف ارسطویی است که می گوید «وضع کل شیء فی محله» و تعریف جدید دیگر؛ «عدالت به مثابه انصاف» است. این مطلق انگاری انسان را از انصاف خارج می کند. انسان همیشه باید تلاش کند در رفتار حزبی خود، انصاف را از دست ندهد؛ هم انصاف در مواجهه با دوستان و هم در مواجهه با رقبا. البته ممکن است خیلی‌ها شناگران خوبی باشند اما الان آب در دستشان نباشد، لذا از ابتدا باید در دل خود تمرین کرده و مراقبت کند. اینجاست که مطلق انگاری که یکی از آفت های رفتارهای سیاسی است به خروج از انصاف می انجامد و خروج از انصاف انسان را درگیر یک سلسله ای از اشتباهات پشت سر هم می کند، زیرا هیچ جا نمی توانید از این مرحله برگردید.

یادگار امام ادامه داد: ممکن است اینجا کسی سوال کند با این وضعیت تشکیلات معنا ندارد، زیرا باید به رأی اکثریت تن داد و برخی شاید بگویند چرا باید پای نظری بایستم که قبول ندارم؟ این مهترین سوالی است که ممکن است پیش روی فعالان حزبی باشد. یک روز یک حزب از فلان فرد حمایت می کند یا فلان موضع را نمی گیرد و من قبول ندارم؟ آیا من باید انشعاب کنم و بیرون بیایم؟ پاسخ تاریخی این سوال خوارج است که هرجا امری را نمی پسندیدند می گفتند باید بیرون بیاییم. لذا فرقه هایی چون صوفیه و خوارج دائما شعبه شعبه شدند و بلافاصله پس از اختلاف نظر از هم جدا می شدند. اینجا جای سوال است که اگر قرار است کار حزبی کنیم باید تن به نظر اکثریتی دهیم که خودمان انتخاب کرده ایم؟ در امور سیاسی کشور راهی جز پذیرش نظر اکثریت نیست، اما در کار حزبی می تواند قبول کند یا نکند؛ اما این معنا ندارد که اگر چیزی به مذاقمان خوش نیامد به راحتی جدا شویم. زیرا یک کار حزبی در حقیقت یک رفتار انسانی است. رفتار انسانی دَوَران بین مصلحت ها و مفسده های مختلف است. شما در لحظه لحظه زندگی بین مصلحت های مختلف یکی را انتخاب می کنید، یعنی در تزاحم بین مصلحت های مختلف هستید. انتخاب یک شیء از بین مصالح مختلف یک تصمیم عقلایی انسانی است که انسان می گوید بین مصالح مختلف برای رسیدن به یک هدف والاتر برخی مصالح را فرو می نهم و برخی را در اختیار می گیرم.

وی با بیان اینکه توانمندی ده نفر کنار هم توانمندی را به توان می رساند، زیرا هر فرد در مجموعه توان بیشتری پیدا می کند، افزود: انسان برای هدفی که انتخاب می کند می پذیرد در قالب گروهی همدل در کنار دیگران کار کند، هرچند برخی رفتارها را نپسندد پس در راستای رسیدن به هدف از برخی امور مخالف نظر خودش برای رسیدن به هدف والا چشم پوشی می کند.

سید حسن خمینی با هشدار نسبت به اینکه تفاوت مصلحت سنجی و فرصت طلبی را از یاد نبریم، اظهار داشت: مصلحت سنجی همین روندی است که اشاره کردم؛ اما فرصت طلبی یعنی اینکه انسان برای خودش چشم بر مصالحی ببندد. هرجا یک مجموعه افرادی احساس کردند برای مصالح شخص خودشان می خواهند این کار را کنند فرصت طلبی است. درون یک مجموعه اگر به اینجا رسیدید، کار را رها کنید. اما اگر احساس کردید مجموعه در راستای اهدافی است که شما انتخاب کرده اید با مجموعه همدل باشید؛ ولو فکر می کنید در برخی روش ها هم نظر و همدل نیستید.

وی با بیان اینکه ورود به کار سیاسی در تاریخ این سرزمین سابقه دارد، افزود: آن چیزی که احزاب را از درون دچار مشکل می کند مطلق انگاری نسبت به خود و غیر است و آنچه آنها را به مشکل بزرگ می اندارد، جایگزینی فرصت طلبی به جای مصلحت اندیشی است. لذا این دو نکته را همیشه به خاطر داشته باشید که یک حزب اگر مطلق انگار شد رادیکال و افراطی می شود و مانند خوارج چشم را بر همه واقعیات می بندد. جوان مطلق انگارتر است، زیرا آرمانخواه تر است و امور را سیاه و سفید می بیند. البته این بدان معنا نیست که انسان تسلیم بدی ها شود؛ هیچ گاه تسلیم نشوید و ظلم را خوبی تصور نکنید؛ کار خوب خوب است و کار بد بد است؛ هرکس انجام دهد. هیچ گاه تسلیم بدی و زشتی نشوید، حداقل درون خودتان را نپذیرید، ولو اینکه در لحظاتی برای مصالح بالاتر زبان در کام گیرید؛ البته در صورتی که در آن مصلحت سنجی آرمان خودتان را ببینید نه منافع شخصی. اینجاست که رفتار انسانی ظرافت پیدا می کند و قیام و قعود معنا پیدا می کند.

یادگار امام یادآور شد: عبدالله بن زبیر می جنگد؛ سیدالشهداء(ع) هم می جنگد، امام حسن(ع) صلح می کند، عبدالله بن عمر هم صلح می کند. اما از دید ما صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع) مقدس است اما جنگ و صلح آن دو تن غیر مقدس است؛ زیرا ما پشت آن دو آرمان می بینیم و پشت سر این دو، فرصت طلبی. تفاوت این دو را «من» تعیین می کند. اگر می خواهید خودتان را بالا بکشید کار شما فرصت طلبی است و اگر می خواهید آرمانتان را تقویت کنید مصلحت سنجی است. مصلحت سنجی در ذات انسانی است، اما فرصت طلبی آفت انسانیت انسان است. جوان مطلق انگار است و طبیعت جوانی این است، البته دیگران هم اینگونه هستند. لذا نسبت به بدی باید حساسیت داشته باشید اما انسانیت اقتضای مصلحت سنجی می کند نه فرصت طلبی؛ مرز این دو بسیار ظریف است. راه تشخیص آن هم فکر کردن به درون خود است که ببینید با کدام قطاع وجودی این تصمیم را می گیرید؟ ترس، خوف یا طمع؟

وی با اشاره به اینکه تاریخ احزاب ما آمیخته به دو آفت مطلق انگاری و فرصت طلبی است، گفت: فرصت طلبی مجموعه تان را از درون تضعیف می کند و لذا درون مجموعه را آمیخته به تلنگر و نقد دائمی کنید و ظرفیت شنیدن نقد را درون خود بالا ببرید که آنگاه ظرفیت درونی مجموعه بالا می رود.

یادگار امام در پایان گفت: نقاط ضعف و قوت زیادی در جامعه وجود دارد که باید هر دو را دید. به گذشته افتخار می کنیم به امروز انتقاد می کنیم و باید به فردا امیدوار باشیم و این سه اصل را باید همواره رعایت کنیم.

ارسال دیدگاه


error: متن حفاظت شده