رفتن به بالا
  • جمعه - ۱۳ دی ۱۳۹۸ - ۱۷:۴۳
  • کد خبر : ۹۰۳۶۲
  • چاپ خبر : “افسانه نا تمام” دلنوشته ای از محمد  زاده رحمانی فرماندار بافق در فراق حاج قاسم سلیمانی

“افسانه نا تمام” دلنوشته ای از محمد زاده رحمانی فرماندار بافق در فراق حاج قاسم سلیمانی

 آفتاب بافق؛ 10 ساله بودم که برای اولین بار اسم قاسم سلیمانی را شنیدم؛ بزرگترها از رشادت ها و تکنیک های او در جنگ می گفتند و از اینکه زبان عربی می داند و چندین بار نیروهای بعثی را شکست داده و از آنها غنیمت گرفته است. آنها از این فرمانده زبده و دلیر می […]

 آفتاب بافق؛ 10 ساله بودم که برای اولین بار اسم قاسم سلیمانی را شنیدم؛ بزرگترها از رشادت ها و تکنیک های او در جنگ می گفتند و از اینکه زبان عربی می داند و چندین بار نیروهای بعثی را شکست داده و از آنها غنیمت گرفته است. آنها از این فرمانده زبده و دلیر می گفتند و ما به این فرزند کرمان زمین افتخار می کردیم. بزرگتر که شدم و وارد مدرسه راهنمایی گشتم، قاسم سلیمانی به الگو و یک قهرمان در فکر و ذهن ما تبدیل شده بود و هر گاه جنازه شهیدی از همرزمان او در گردان ۴۱۷ و لشکر ثارالله می آوردند، در مراسم تشییع جنازه، در به در دنبال او می گشتیم. جنگ تمام شد و او همچنان فرمانده لشکر ثارالله بود و هر گاه خبردار می شدیم در یکی از مساجد، تکایا و حسینیه های کرمان یا جیرفت سخنرانی دارد، با همکلاسی ها خود را به او می رساندیم. عزیز بود و تو دل برو؛ با سواد بود و نفوذ کلام عجیبی داشت. حالا دیگر شهره شهر شده بود و همه او را از کرمان گرفته تا هرمزگان و سیستان و بلوچستان، حاج قاسم می نامیدند و بچه های جبهه و جنگ هم خود را فرزندان حاج قاسم می دانستند.

سال ۱۳۷۶ حاج قاسم را رهبری به تهران فرا خوانده و مسئولیت فرماندهی سپاه قدس را به وی سپرد. دوران دانشجویی من هم در کرمان تمام شده بود و این شهر را به مقصد اهواز ترک کرده بودم. از سردار در رسانه ها زیاد می خواندم و از آن تاریخ به بعد فقط دو بار موفق شدم در یادواره شهدا پای صحبت های زیبا و دلنشینش بنشینم و خاطرات خود را تکرار کنم.

با وجود سردار سلیمانی، سپاه قدس زنده شد و جایگاه خود را در منطقه باز کرد.از سال ۱۳۸۰ به بعد، حاج قاسم فقط در ایران شناخته نمی شد و بلکه آوازه او از مرزها فراتر رفته بود. مجلات خارجی تصویر او را روی جلد خود کار می کردند و جوانان حزب الله لبنان به وی عشق می ورزیدند. از سال ۱۳۹۰ به بعد و در دهه گذشته، این نام حاج قاسم بود که لرزه بر اندام تروریست ها و افسران و مستشاران آمریکایی، اروپایی، صهیونیستی و مرتجعین عرب می انداخت. او را فرمانده سایه می نامیدند و گر چه در صف مقابلش بودند ولی بارها مجبور شدند در برابر رشادت های این ابرمرد حماسی کلاه از سر برداشته و تعظیم کنند.

خبر بامداد سیزدهم دیماه تلخ بود؛ هنگامی که مردم کشورمان در کمال آرامش و امنیت در بستر خود خوابیده بودند، یک توطئه شوم در انتظار سردار دلیر ایرانی و مدافع وطن در دیار غربت بود و بدخواهان این مرز و بوم عزم خود را جزم کرده بودند که این شیر بی همتا را از پای درآورند … .

با رفتن و شهادت حاج قاسم فقط دل ایرانی ها نگرفت بلکه نفس در سینه همرزمانش در عراق، سوریه، لبنان، یمن، افغانستان، پاکستان، بحرین و … حبس شد و همگی در فراق این سردار و افسانه نا تمام او اشک ریختند.

 

ارسال دیدگاه


2 دیدگاه برای ““افسانه نا تمام” دلنوشته ای از محمد زاده رحمانی فرماندار بافق در فراق حاج قاسم سلیمانی”

  • ایکاش مسولان ما دنباله روی ولایت به سردار شهید اقتدا میکردن و دولتیون بدنبال گرفتن مصوبه موافقت مجلس برای FATF نمیرفتند.
    انتقام سخت در انتظار هر خائن و نامردی خواهد بود.

  • از خداوند باریتعالی میخواهم بحق خون سید الشهداء کسانی را که به این کشور و ملت خیانت میکنند نیست ونابودشان بفرماید . آمین یا رب العالمین

ارسال دیدگاه

error: متن حفاظت شده