رفتن به بالا
  • چهارشنبه - ۲۸ تیر ۱۳۹۶ - ۱۹:۵۰
  • کد خبر : ۳۱۵۶۲
  • چاپ خبر : برکت دستان کشاورز…

برکت دستان کشاورز…

به قلم: سیده اسماء حسینی مبارکه آفتاب بافق؛ همه چیز از آنجا شروع شد که مرا دستی از دستی بگرفت و به دشتی برد،خاکی نمور و دهان گشوده مرا به خود گرفت و در سو سوی زمستان مامن گرم و خانه نرمی شد برای من. آفتاب بر من میتابید،آب مرا طراوت بود، نسیم جوانه ام […]

به قلم: سیده اسماء حسینی مبارکه

آفتاب بافق؛ همه چیز از آنجا شروع شد که مرا دستی از دستی بگرفت و به دشتی برد،خاکی نمور و دهان گشوده مرا به خود گرفت و در سو سوی زمستان مامن گرم و خانه نرمی شد برای من.

آفتاب بر من میتابید،آب مرا طراوت بود، نسیم جوانه ام را نوازش میکرد.

زمان گذشت…

و من زیر سایه ی مردی از جنس تلاش و کوشش هر روز بزرگ و بزرگ تر میشدم.

هر روز می روییدم و لایه به لایه رو به تکامل پیش میرفتم.

روز ها در پسِ هم … گاهی سرد و سوزان در اسفندگان

و بعد با فروردین و اردیبهشت و خرداد ِبهاری ، پر از شکفتن ها و در تیرِ تبدارِ طلایی رسیدن به ایستگاه آخر.

آری … آمدنم بهرِ همین بود

کاشته شدن و برداشته شدن

آنهم با مهربانی دستی از تبار عشق ، همتی از نوع بی همتا ،مردی به نام کشاورز،که واسطه ایست برای تولد و تبلور و تکاملم.

امروز من در همین بغلِ گوشِ شهر ،در زیر پوستِ این هیاهو و شلوغی ها روییدم و اکنون پیازی شدم حلال ، چاشنی بر سفره خلق.

اری دنیا همینست…

پر از تولدها و تکامل ها

پر از آغازها و پایان ها

و پر از کاشت ها و برداشت ها

تنظیم و عکس: سیده اسماء حسینی مبارکه 

ارسال دیدگاه


error: متن حفاظت شده